دیدن معجزه از مولا علی علیه السلام و کافر شدن صحابه

0
805

اصحاب امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) گفتند: یا امیرالمومنین ای کاش از آنچه از پیامبر (صلوات الله علیه وآله) به شما رسیده، برای اطمینان خاطر به ما چیزی نشان می دادی. حضرت فرمود: اگر یکی از عجایب مرا ببینید کافر می شوید و می گویید ساحر و دروغگو و کافر است و تازه این بهترین سخن شما در رابطه با من است. گفتند: همه ما می دانیم که تو وارث پیغمبری و علم او به تو رسیده است.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: علم عالم سخت است و جز مومنی که خدا قلبش را برای ایمان آزموده باشد و به روحی از خودش تایید کرده باشد، تاب تحمل آن را ندارد. سپس فرمود: تا شما بعضی از عجایب مرا و آنچه از علمی که خدا به من داده، نشان ندهم راضی نمی شوید. وقتی نماز عشا را خواندم همراه من بیایید.

حضرت وقتی نماز عشا را خواند راه پشت کوفه را در پیش گرفت و هفتاد نفر که از نظر خودشان بهترین شیعیان بودند دنبال ایشان رفتند. فرمود: من چیزی به شما نشان نمی دهم تا عهد و پیمان خدا را از شما بگیرم که به من کافر نشوید و امر سنگین و نادرستی به من نسبت ندهید. چون به خدا قسم چیزی به شما نشان نمی دهم جز آنچه پیغمبر (صلوات الله علیه و آله و سلم) به من یاد داده است.

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) عهد و پیمانی محکم تر از آنچه خدا از پیغمبرانش گرفته، از آنها گرفت و فرمود: رو از من بگردانید تا دعایی که می خواهم بخوانم. و اطرافیان شنیدند دعاهایی را که مانند آن نشنیده بودند.

آنگاه فرمود رو بگردانید و چون رو گرداندند دیدند از یک طرف باغ ها و نهرهایی است و از طرف دیگر آتش فروزانی زبانه می کشد. به طوریکه در معاینه بهشت و دوزخ هیچ شک نکردند. آنکه از همه خوش گفتارتر بود گفت: این سحر بزرگی است و به جز دو نفر همه کافر برگشتند. چون حضرت با آن دو نفر برگشت فرمود: گفتار اینها را شنیدید؟

چون به مسجد کوفه رسیدند دعاهایی خواند که سنگریزه های مسجد درّ و یاقوت شد. حضرت به آن دو نفر فرمود: چه می بینید؟ گفتند: درّ و یاقوت است. فرمود: اگر درباره امری بزرگتر از این هم خدا را قسم بدهم خواسته ام را انجام می دهد. یکی از آن دو نفر هم کافر شد ولی دیگری ثابت ماند.

حضرت به او فرمود: اگر از این درّ و یاقوت ها برداری پشیمان می شوی و اگر هم برنداری پشیمان می شوی. حرص او را رها نکرد تا درّی برداشت و در آستین گذاشت و چون صبح شد دید درّ سفیدی است که کسی مثلش را ندیده است.

نزد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آمد و گفت: یا امیرالمومنین من یکی از آن درّها را برداشتم. فرمود: برای چه؟ گفت: می خواستم بدانم حق است یا باطل؟ فرمود: اگر آن را به جای خود برگردانی خدا عوض آن بهشت را به تو می دهد و اگر برنگردانی خدا جهنم را در عوض به تو می دهد. آن مرد برخاست و درّ را به جایی که برداشته بود برگرداند. حضرت نیز آن را مانند سابق به سنگریزه مبدل کرد.
بعضی گفته اند آن مرد میثم تمار بوده و بعضی نیز گفته اند عمرو بن حمق خزائی بود.

اثبات الهداة، جلد۴، صفحه۵۵۸_۵۵۶.

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید